هستی مقدم بر ارگاسم!



صحنه:
چند نفر آدم آنطرف در ایستاده اند و باهم بلند بلند حرف میزنند. صدای باز و بسته شدن در هال گوشها را میخراشد. کسی که زیر های در به دیوار تکیه زده بر میخیزد و به سمت در خروجی حرکت میکند. صدای باز شدن در هال می آید. صدای بسته شدن در هال می آید. صدای مالیده شدن دمپایی روی زمین می آید. صدای باز شدن در حیاط می آید. و در نهایت صدای بسته شدن در حیاط می آید.


اعصاب گه‌مالیده: دلم میسوزد. روی معده‌ام هی سوز میزند. به ذهنم رسید نفس عمیق بکشم اما سوزش را تشدید کرد؛ مثل وقتی که دستهای عرق کرده را فوت کرده باشی

ذهن مریض: ترس به معنیِ خراش دهندۀ کلمه!

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود برای شما seowebkar بلاگ شهروز takboy72 doctorkian وبلاگ نوشت های محمدرضا عاشوری به وبلاگ روستای اكبرآباد ميانه خوش آمديد Green Is the Warmest Colour hschoolargorgin